پارمیس
هرچه بیشتر، بدون انتظار پاداش به دیگران خدمت کنید، خیر و نیکی بیشتری به شما میرسد. آن هم از جاهایی که اصلا انتظار ندارید. شما تنها در صورتی حقیقتاً خوشبخت خواهید بود که احساس کنید به دلیل خدمت به دیگران انسان با ارزشی هستید. اینکه چطور با خودتان حرف میزنید نود و پنج درصد از طرز فکر شما را مشخص میکند. ذهن ناخودآگاه گفتگوهای درونی شما را به عنوان دستورات میپذیرد. بنابراین حتی هنگامی که احساس خوبی ندارید، با خودتان گفتگوهای مثبت و مؤثر داشتهباشید. بدترین نوع هدر دادن وقت این است که کارهایی را که اصلا نیازی به انجام دادنشان نیست به بهترین نحو ممکن انجام دهیم. افراد موفق هم کارهای درست انجام میدهند و هم کارهایشان را بهدرستی انجام میدهند. هیچ چیزی خنثی نیست. هرکاری که انجام میدهید یا به شما کمک میکند یا آسیب میرساند. شنیدن تنها یکی از حواس پنج گانه است ولی گوش کردن یک هنر است. فقط یک راه برای اینکه خوب حرف بزنید وجود دارد و آن این است که یاد بگیرید که چگونه گوش فرادهید. شهامت همیشه ایستادن و حرف زدن نیست، بلکه گاهی اوقات نشستن و گوش دادن است. از سخت ترین کارها در زندگی این است که فقط گوش بدهیم، بدون اینکه قصد پاسخ دادن داشته باشیم. در شروع راه موفقیت، داشتن یک ایدهی خوب تنها چیزی است که به آن نیاز دارید. هر رخدادی به میزان معینی احتمال وقوع دارد. برای افزایش احتمال وقوع رخداد مورد نظر خود، تعداد موارد را افزایش دهید. روشن بودن اهداف مانند مغناطیسی عمل میکند که اقبال را به سوی شما میکشد. هنگامی که اهداف شما از مغناطیس اشتیاق شما سرشار شد به چیزی دست پیدا میکنید که مردم به آن شانس میگویند. اگر مدام توقع داشته باشید که اتفاقات خوب برایتان رخ دهد، میزان شانس خود را در زندگی افزایش خواهید داد. هر روز خود را با این جمله آغاز کنید:«میدانم امروز یک اتفاق عالی برایم میافتد.» بهترین فرصتها اغلب در معمولیترین موقعیتهای پیرامون ماست. وقت شناسی همه چیز است. اگر آمادگی لازم را در خود ایجاد کنید، زمان مناسب برای شما فرا خواهد رسید. هرچه افراد بیشتری را بشناسید که دید مثبتی نسبت به شما دارند، موقعیتهای بهتری در زندگی بهدست خواهید آورد. اگر در حال رشد فکری نیستید، پس دارید درجا میزنید. اگر روزبهروز بهتر نمیشوید، پس دارید بدتر میشوید. از چه قسمتهایی از کارتان بیشتر لذت میبرید و آنها را خیلی خوب انجام میدهید؟ این سؤال بهترین راهنما برای یافتن استعدادهای واقعی شماست. خوشبینی بیش از حد مانند شمشیر دو دم است که میتواند هم به شکست منجر شود و هم به موفقیت. در تجارت هر کاری دو برابر آنچه فکر میکنید هزینه دارد و سه برابر مدت زمانی که پیشبینی میکنید به طول میانجامد. هرکاری را که انجام میدهید، بدانید که: بیش از آنچه که انتظار دارید بهطول میانجامد. بیش از برآورد شما هزینه خواهد داشت. هر مشکلی که قرار است پیش بیاید، پیش خواهد آمد. ازمیان مشکلات، بدترین آنها در بدترین زمان ممکن پیش خواهد آمد و بیش از انتظار شما خسارت وارد خواهد کرد. وقتی که تصمیم گیری ضروری نیست، ضروری است که تصمیمگیری نکنید. اگر هر روز دو بار و هر بار بیست دقیقه برای صرف چای دست از کار بکشید در سال صد وشصت و شش ساعت وقت صرف این کار کردهاید. از وقت خود عاقلانه استفاده کنید. انسانهای برتر، از وقت خود به گونهای استفاده میکنند که گویی دیگران نظارهگر اعمال آنها هستند، حتی وقتی که تنها هستند و کسی آنها را نمیبیند. هر کاری را که انجام میدهید در واقع دارید وقت خود را میفروشید. آن را ارزان نفروشید. کارهایتان را میتوانید به دو دسته تقسیم کنید: «تعداد کمی کارهای مهم» و «تعداد زیادی کارهای بیاهمیت» شما مشغول انجام کدامیک هستید؟ تنبلی دزد آرزوهاست. زندگی شما نتیجهی انتخابهای شما تا این لحظه است. اگر از عالم بیشتر دریافت میکنید به این خاطر است که بیشتر میبخشید. هیچ وقت برای انجام همهی کارها وقت کافی وجود ندارد، ولی همیشه برای انجام مهمترین کارها وقت کافی هست. برای اینکه یک دوست خوب داشته باشید، باید یک دوست خوب باشید. اگر میخواهید روی دیگران تأثیر بگذارید، شما هم باید از دیگران تأثیر بگیرید. برای ایجاد و حفظ روابط دوستانه باید اول خودتان یک فرد دوستداشتنی باشید. برای ایجاد یک رابطهی خوب کافی است فقط راحت باشید و خودتان باشید. بسیاری از ناراحتیها و بدبختیها ناشی از ناتوانی در بخشیدن دیگران است. سعی نکنید دیگران را تغییر دهید. مردم تغییر نمیکنند. آنهارا همانطور که هستند بپذیرید. ما انسانها در انجام هرکاری حریص هستیم. در انتخاب بین کم و زیاد، ما همیشه زیاد را انتخاب میکنیم. این ویژگی به خودی خود نه خوب است نه بد، این فقط یک واقعیت است. هرگز اولین قیمت پیشنهادی را نپذیرید. اگر نمیتوانید پول پس انداز کنید، استعداد ثروتمند شدن را ندارید. اگر میخواهید سریع تر موفق شوید، آمادگی شکست خود را دوبرابر کنید. دختر جوانی چند روز قبل از عروسی آبله سختی گرفت و بستری شد. نامزد وی به عیادتش رفت و در میان صحبتهایش از درد چشم خود نالید. بیماری زن شدت گرفت و آبله تمام صورتش را پوشاند. مرد جوان عصازنان به عیادت نامزدش میرفت و از درد چشم مینالید. موعد عروسی فرا رسید. زن نگران صورت خود که آبله آنرا از شکل انداخته بود و شوهر هم که کور شده بود. مردم میگفتند چه خوب عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش نابینا باشد. 20 سال بعد از ازدواج زن از دنیا رفت، مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را گشود. همه تعجب کردند. مرد گفت: "من کاری جز شرط عشق را به جا نیاوردم".